دیگه الان وقتیکه بهش فکر میکنیم یادمون نمیاد جرقه ی این عشق کی زده شد. فقط یادمونه وقتی چشم باز کردیم که از هرمش دلمون گرم شده بود و تنها چیزی که از دنیا میخواستیم باهم بودنمون بود. از اول قرار به سوختن پای این عشق نداشتیم، که سوختن و ساختن توی قاموس ما جایی نداشت.اما قرار گذاشتیم پایه های این عشق رو روزبروز محکمتر کنیم، قرار گذاشتیم که از هم یاد بگیریم و باهم! که توی سختی ها کنار هم باشیم و آرامش قلب هم! قرار گذاشتیم که هروقت زمین خوردیم، هرچقدر هم که
اشتراک گذاری در تلگرام
محبوب من! خوش به حال مادرتان؛ مادرزن رویاهایم را میگویم، خیالش راحت است که ثمرهی زندگیاش را به دست کسی مثل من» که برای خوشبخت کردنتان حریص است، میسپارد. ای کاش روزی دست دخترمان را به دستان دیوانهای چون من» بسپاریم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت